وقتی به سراغ شعر و انجمنهای شعر مشهد و روزنامه و مطبوعات این شهر میرویم، نام علی اکبر آزادی متخلص به «گلشن» را هم میبینیم. نامی که با روزنامه «گلشن آزادی» بیشتر بر سر زبان افتاد.
زنده یاد گلشن آزادی که در چنین روزی و در سال ۱۳۵۳ درگذشت و در خواجه ربیع به خاک سپرده شد، از سرآمدان شعر و مطبوعات این شهر و کشور است.
شاعری توانا که طبع شعر خوب او به دیوانی با پنج هزار بیت انجامید. گلشن با زنده یاد محمود فرخ خراسانی دوستی نزدیک داشت و آخرین روز زندگی اش را در منزل وی گذراند.
گلشن آزادی که خود از نام آوران انجمنهای ادبی بود، اشعار زیادی از شاعران این انجمنها را منتشر میکرد. بسیاری از شاعران هم دوره او از چاپ آثارشان در این روزنامه خاطرات زیادی نوشته اند. زنده یاد ذبیح ا... صاحبکار مهمترین ویژگی او را این میدانست که تشویق کننده شاعران جوان بود: «اگر جوانی شعری میسرود، فورا میگفت: به به، آفرین؛ نسخهای از شعرت را به من بده. حتی ممکن بود چند کتاب هم به او جایزه بدهد. بعد این شعر را در روزنامه آزادی چاپ میکرد و شرحی برایش مینوشت. برخی از همین شعرای خوب ما برای من تعریف میکردند و میگفتند که مشوق و محرک ما در این راه مرحوم گلشن آزادی بوده است.»
از او آثار خوبی به جا مانده است. «داستانها و دستان ها» به سبک «جوامع الحکایات» عوفی که شرح حال شاهان و امیران و خلفا و وزیران است. کتاب «شهری که به خون خلفا ساخته شده است» که ابتدا در روزنامه آزادی چاپ میشد. کتابی با عنوان «در طهران چه دیدم و چه شنیدم» که سفرنامه یکی از سفرهای گلشن آزادی به تهران در سال ۱۳۴۱ است و در روزنامه آزادی چاپ شده است.
مثنوی «شاهان وارون بخت» بر وزن مخزن الاسرار حکیم نظامی سروده شده و چند صد بیت آن در دیوان اشعار گلشن آزادی چاپ شده است. مثنوی دیگری به نام «گلشن شوق» بر وزن هفت پیکر نظامی سرود. «داستانها از باستان ها» که مربوط به قسمتی از خاطرات سیاسی گلشن آزادی است و در روزنامه آزادی چاپ شده است و شاید مهمترین آنها کتاب ارزشمند «صد سال شعر خراسان» باشد که به اهتمام استاد کمال در سال ۱۳۷۳ چاپ شد.
زنده یاد کمال که وظیفه گردآوری تذکره مرحوم گلشن را به او سپردند، در کتاب «ده چهره ده نگاه» این گونه شرح میدهد: «آقای گلشن آزادی هم سه جلد تذکره نوشت شامل: شعرای متأخر، متقدم و متوسط. بعد از فوت ایشان دست نوشتهای این کتابها بلاتکلیف ماند. کسی نبود آنها را چاپ کند. پسرهایش به من رجوع کردند. گفتم که این کار من نیست؛ کار آقای قهرمان است. او این کارها را میکند. گفتند: نه؛ شما قبول کن... گفتم: متأخرین و متقدمین و متوسطین همه جا چاپ شده؛ بیاید صد سال شعر خراسان را جمع آوری کنید. گفتند: خیلی خوب. آمدند و مطالب مورد نظر را از نسخه پدرشان استخراج کردند و چیزی هم خودشان نوشتند و به من دادند. من هم آن را دادم آستان قدس رضوی. کار آماده سازی این متن در آن موسسه چهارسالی طول کشید و بالأخره پس از تغییرات و جرح و تعدیلهای بسیار که غالبا سلیقهای و غیرلازم بود چاپ شد.»
شادروان گلشن با روزنامه اش که حدود ۵۰ سال دوام آورد، به شهرت خوبی رسید؛ به ویژه که پیوندی بین شعر و انجمنهای ادبی مشهد و مطبوعات هم زده بود. او البته پیش از انتشار روزنامه «گلشن آزادی» دستی در کار مطبوعات داشت؛ در روزنامه «مهر منیر»، روزنامه «شرق ایران» و روزنامه «فکرآزاد» هم کار کرده بود.
پس از درگذشتش، دو روزنامه باسابقه و قدیمی آن روز مشهد (آفتاب شرق و خراسان) در پیامهایی درگذشت گلشن آزادی را ضایعه و فقدانی برای جامعه مطبوعاتی اعلام کردند. استاد شهریار، دکتر قاسم رسا.
محمد تقی فتوت، محمد حسن نقیب یزدی، هادی ارفع کرمانشاهی هم در رثای او غزلیاتی سرودند که در کتابی با نام «به یاد گلشن آزادی» اثر محمود فرخ چاپ شده است.